تفسیر حکایت 28 در سیرت پادشاهان گلستان سعدی
تفسیر حکایت 28 در سیرت پادشاهان گلستان سعدی
مجموعه: تفسیر گلستان سعدی لیست پخش: باب اول در سیرت پادشاهان قسمت: حکایت 28 پادشاه و درویش وارسته مفسر: اَرمد(علیرضا فولادی) برای دیدن دیگر ویدئوهای ادبی، فلسفی و فراشناختی من محفلِ اَرمد را دنبال کنید. ************************************************************************* صفحات مجازی محفل اَرمد: zil.ink/mahfel_armad instagram.com/mahfel_armad telegram.me/mahfel_armad youtube.com/@mahfel_armad aparat.com/mahfel_armad ************************************************************************* متن این قسمت: درویشی مجرد به گوشه ای نشسته بود. پادشاهی بر او بگذشت. درویش از آنجا که فراغ ملک قناعت است سر بر نیاورد و التفات نکرد. سلطان از آنجا که سطوت سلطنت است برنجید و گفت: این طایفهٔ خرقه پوشان امثال حیوانند و اهلیت و آدمیت ندارند. وزیر نزدیکش آمد و گفت: ای جوانمرد! سلطان روی زمین بر تو گذر کرد چرا خدمتی نکردی و شرط ادب به جای نیاوردی؟ گفت: سلطان را بگوی توقع خدمت از کسی دار که توقع نعمت از تو دارد و دیگر بدان که ملوک از بهر پاس رعیتند نه رعیت از بهر طاعت ملوک. پادشه پاسبان درویش است گرچه رامش به فرّ دولت اوست گوسپند از برای چوپان نیست بلکه چوپان برای خدمت اوست یکی امروز کامران بینی دیگری را دل از مجاهده ریش روزکی چند باش تا بخورد خاک، مغز سر خیال اندیش فرق شاهی و بندگی برخاست چون قضای نبشته آمد پیش گر کسی خاک مرده باز کند ننماید توانگر و درویش ملک را گفت درویش استوار آمد. گفت: از من تمنا بکن. گفت: آن همی خواهم که دگرباره زحمت من ندهی. گفت: مرا پندی بده. گفت: دریاب کنون که نعمتت هست به دست کاین دولت و ملک می رود دست به دست ************************************************************************* لیست پخش های مرتبط: باب دوم گلستان سعدی: youtube.com/playlist?list=PLUUtPylwo4Yj2-PSKcEchO56O_T5rOESc باب اول گلستان سعدی: youtube.com/playlist?list=PLUUtPylwo4YiEcAIcR-EkkikWI392AyOC دیباچه گلستان سعدی: youtube.com/playlist?list=PLUUtPylwo4YgjyDyuDSqq0lHhJ8zeFOO3
