اون لحظه که میرسه وقت رفتنم - کربلایی حسن عطایی
اون لحظه که میرسه وقت رفتنم - کربلایی حسن عطایی
اون لحظه که میرسه وقت رفتنم اون لحظه که رو شونه ها میبرنم اون لحظه که حتی اونا که عزادارن همه منو تنها میذارن صورتمو رو خاک میذارن منتظرم ببینمت و یه دل سیر تو آغوشت آقا گریه کنم جای یک عمر ندیدنت یه جا گریه کنم یعنی میشه یه روزی ببینم اون صورت زیباتو علی یعنی میشه حس کنم روی سرم گرمی دستاتو علی منتظرم تنهام نذاریا علی ... اون لحظه که رو هم میذارن چشمامو اون لحظه که میبیندن دیگه دستامو اون لحظه که کسی رو من دیگه ندارم سر اومده دیگه قرارم تو لحظه های احتزارم منظرم بیای و بگی منم اون علی که سنگشو به سینه میزدی منم اون علی که عاشقش به دنیا اومدی یعنی میشه تو چشمات زل بزنم تو هم به من نگاه کنی یعنی میشه یه روزی منو به اسم کوچیکم صدا کنی به موقع تشیع جنازم به پیرهن مشکیم مینازم توی خونه قبرم یا حسین یه ضریح شیش گوش میسازم خاکم نکنید بذارید اربابم برسه اونی که واسم همه کسه خاکم نکنید دلم فقط آقامو میخواهد امام رضا قول داده میاد